تمثیل فوق در میان ما کوردها، برای توبهی ناچاری برخی افراد در کهنسالی به کار میرود که البته میتوان آن را برای عملکرد حکومتها نیز وام گرفت؛ حکومتها نیز هر قدر به این سو و آن سو بروند و دست به دامان کژراهههای متداولی چون ترفندهای رسانهای، حامی پروری و قوه قهریه شوند، عاقبت باید به استانداردهای حکمرانی خوب بازگردند و این واقعیت را بپذیرند که برای برخورداری از مقبولیت، کارآمدی و ماندگاری، راهی جز انتخاب یا تجرّع شوکران آزادی، عدالت، رفاه مردم و اولویت دادن به منافع ملّی ندارند و در غیر این صورت، حاکمیتشان همزاد و بلکه زاینده بحرانهای پی در پی و نتیجهی کارشان، هدر دادن آبروی خود و منافع و منابع ملّی و منفورسازی مرام متبوع خواهد بود!
جستوجویی ساده در رفتارهای اجتماعی-سیاسی ما، نشان میدهد که سوگمندانه انحصارطلبی بلایی عمومی است و محدود به قشر حاکم نیست؛ ناخودآگاه ما تحت تأثیر قرنها فرهنگ استبدادی، نزاعهای مستمرّ و متنوّع، بیگانههراسی، ضعف آموزش، ناامنی، غیریتسازی و چندین علّت دیگر، انبان نگرشهای استبدادی و دگرستیزانه شده است؛ ما نیاموختهایم که لازمهی همزیستی، همفکری نیست و هنوز هم میدان سیاست را نه ملکی مُشاع، بلکه جادّهی اختصاصی میپنداریم و گمان میکنیم شرط حضور در آن، تعلّق یا تظاهر به هویت یا مرام ماست و اگر کسی متفاوت وارد شد، باید او را در صورت توان، حذف و در صورت عدم توان یا شرایط، تخریب کرد؛ این روحیهی شوم، متأسفانه در پسزمینهی فرهنگی جامعهی ما جا خوش کرده و همگی اعم از راستی و چپی و ملی و مذهبی و سکولار، در ابتلا به آن مشترکیم و تفاوت، تنها در شدت و ضعف بیماری است!
پذیرش و اعلام لا إله إلا الله که دروازهی مسلمانی است، بدین معناست که کسی حق حاکمیت مطلق و بیچون چرا ندارد مگر الله و از او پایینتر ، فقط در چارچوب شرع و به شرط سازگاری دستوراتش با ضوابط الهی، حق اطاعت شدن دارد؛ عبارت «ایاک نعبد» که روزانه دستکم ۱۷ بار آن را تعهد میکنیم، بیان دیگری از همین اصل البته در قالب یک قول و تعهد است.
امروز سالگرد وفات جناب ماموستا احمدیان است؛ عالمی کمنظیر، زمان شناس، فروتن و خدمتگزار که نامش در تاریخ فرهنگ ایران و کردستان جاودان خواهد ماند!
سالهای آغازین دهه هفتاد شمسی و در زمانی که حس غریبی و رنجیدگی از زندگی در این کشور، بر روانم سنگینی میکرد و انبوه تجارب ناخوشایند قومی-مذهبی، روحیهای مرکب از یأس و انزوا بر درونم حاکم کرده بود، در یکی از کتابفروشیها کتابی توجّهم را به خود جلب کرد: «سیمای صادق فاروق اعظم»!
عنوانی که با ناباوری و شگفتی بارها مرورش کردم و آن را شربتوار نوشیدم!
یکی از عوارض فرودستی و آشفتگی سیاسی، از دست رفتن انسجام و اجماع فرهنگی و پیدایش تشتّت فکری است؛ جهان اسلام کنونی، نمایشگاه کنونی این پراکندهاندیشی و نزاع داخلی ناشی از آشفتگی سیاسی است؛ از توحید تا پایینترین رده احکام عملی، کمتر مفهومی از مفاهیم فرهنگ اسلامی هست که بر سر آن تضاد و نزاعی صورت نگرفته نباشد؛ یکی از اصلیترین و طبعاً نزاعبرانگیزترین مفاهیم اسلامی، جهاد است؛ جهاد در معنای وجوب تلاش عملی برای تحقّق اهداف دین، لازمه اصیل ایمان و بخشی جداییناپذیر از مسلمانی است؛
میدانیم که بشر یک موجود مدنی و اجتماعی است؛ زندگی اجتماعی نیز از نگاه قرآن یک امتحان است (وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ)؛ امتحانی برای بروز میزان پایبندی ما به ضوابط دینی و اخلاقی در برخورد با دیگران؛ دین اسلام با درک اهمیت زندگی اجتماعی، تعالیم و توصیههایی برای تأمین لوازم فکری و عاطفی همزیستی مسالمتآمیز دارد:
الف) تأکید بر کرامت ذاتی انسان:
نخستین و سرنوشتسازترین امر برای زندگی اجتماعی، نگرشی است که همه انسانها را صرفنظر از ناهمگونیهای نژادی و فرهنگی، لایق احترام بداند و تفاوتهای طبیعی و غیراکتسابی را مایه تفاضل و ارزشگذاری نداند؛
یکی از مبانی فلسفی تربیت، امکان تربیت است؛ یعنی اینکه ایجاد تغییر و تحول در نوع و وضع تربیتی/اخلاقی ما ممکن است و آدمی میتواند از موجود به سوی مطلوب حرکت کند؛ تصلب نگرش و منش آدمی بر اثر رسوب عادات شخصی و اجتماعی و کُند بودن آهنگ تغییر اخلاق پس از سی سالگی، نگرشی خلاف این مبنا را القا و ترویج کرده است و معمولاً نگرش رایج این است که: «اگر دیدی کوهها جا به جا شدند باور کن، اما اگر شنیدی که اخلاق و شخصیت کسی تغییر کرده باور مکن!».
در برخی احادیث نبوی بیانگر حرام بودن خوردن مال دیگران، این دیگران به مسلمانان مقیّد شده است؛ چنانکه به روایت امام مسلم نیشابوری از ابو اُمامَه، پیام آور گرامی (ص) فرمودهاند: «مَنِ اقتَطَعَ حَقَّ امرءٍ مُسلمٍ بِیَمینِهِ فَقَد اَوجَبَ اللهُ لَهَ النّارَ و حَرَّم علیهِ الجَنّةَ...»: هر کس حق مسلمانی را با سوگند دروغ بخورد، خدای متعال آتش دوزخ را برایش قطعی و بهشت را بر او حرام میسازد!
میان تصور ما از خدا و تصور قرآن از خدا تفاوت فراوان هست؛ در میان ما خدا را مترادف خالق میدانند و خدایی را به معنای خلق کردن؛ اگر چنین باشد این خدا انتخابی نخواهد بود، چون چه بخواهید و چه نخواهید خالقی دارید؛ ثانیاً نسبت او با همهی ما انسانها یکی است و همهی ما اعم از تبهکار و درستکار، به یک اندازه مخلوق او هستیم؛
مطالعه متون دینی نشان میدهد که شدّت تخریبی گناهان، یکسان نیست و بسته به اینکه گناه در چه شرایطی، نسبت به چه کسی، در چه زمانی و با چه تلقی و تصوّری انجام شود، شدّت تخریبی و میزان مجازات آن نیز متفاوت خواهد بود؛ یکی از ایمانسوزترین انواع گناه، گناهی است که در تنهایی انجام شود؛
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل